یا غفار تبلیغ و ترویج اسلام درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آرشيو وبلاگ نويسندگان *شیطان..*
دیروز شیطان را دیدم ، در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود ،فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند. هیاهو می کردند وهول می زدند و بیشتر می خواستند.توی بساطش همه چیز بود غرور،حرص ، دروغ ،جاه طلبی ... .هرکس چیزی میخرید و در ازایش چیزی می داد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را و بعضی پاره ای از روحشان را. بعضی ایمان را می دادند و بعضی آزادگی را. شیطان می خندید و دهانش بوی گند جهنم می داد. حالم را به هم می زد. دلم می خواست همه ی نفرتم را توی صورتش تف کنم.انگار ذهنم را خواند . موذیانه خندید و گفت: من با کسی کاری ندارم و آرام نجوا می کنم . نه قیل و قال میکنم نه کسی را مجبورمی کنم که چیزی از من بخرد. می بینی ! آدم ها خودشان دور من جمع می شوند. آن وقت سرش را نزدیک آورد و گفت : البته تو با آنها فرق می کنی . تو زیرکی ومومن .زیرکی و مومنی آدم را نجات میدهد.این ها ساده اند و گرسنه و به جای هر چیزی فریب میخورند.
از شیطان بدم می آمد . اما حرف هایش شیرین بود . گذاشتم حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت.ساعت ها کنار بساطش نشستم. تااین که چشمم به جعبه ی عبادت افتاد که لا به لای چیزهای دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و در جیبم گذاشتم و با خود گفتم بگذار یک بار هم که شده کسی چیزی از شیطان بدزد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد. به خانه آمدم و در کوچک جعبه راباز کردم توی آن اما جزغرور چیزی نبود. جعبه از دستم افتاد و غرور توی اتاق پخش شد ، فریب خورده بودم ،فریب.دستم را روی قلبم گذاشتم،قلبم نبود. فهمیدم که آن را کنار بساط جا گذاشته ام . تمام راه را دویدم، تمام راه لعنتش کردم، تمام راه خدا خدا کردم .می خواستم یقه ی نامردش را بگیرم عبادت دروغیش را به سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم اما شیطان نبود . او رفت. داشتم های های گریه می کردم.اشک هایم که تمام شد بلند شدم تا بی دلیم را با خود ببرم.صدایی شنیدم صدای قلبم را و همان جا بی اختیار به سجده افتادم و زمین رابوسیدم به شکرانه ی قلبی که پیدا شده بود!!! پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 12:7 :: نويسنده : رهرو
خدا : بنده رکعت است. ي من نماز شب بخوان و آن يازده سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : رهرو
براستی فلسفه گناه کردن و دوباره و دوباره توبه کردن چیست؟؟ امروز در یکی از برنامه های شبکه تهران آخوندی در حال صحبت کردن بود و حرفهای جالبی درباره گناه کردن و توبه و این جور حرفها میزد. حاج آقا می گفت : خدا توبه کنندگان را بسیار دوست دارد. حرفهایش به دلم نشست ُ می گفت خدا بنده هایی رو که با گناه کردن فرسنگ ها از خدا دور افتاده اند را هرگز فراموش نمی کند و خدا خیلی دوست دارد که اون بنده گناهکارش یک روز از تمامی گناهانش توبه کند و باز به درگاه الهی روی بیاورد.و رو به سوی خدا کنه و بگه خدایا من بنده بدی برای تو بودم اما تو همیشه خدای خوبی برای من بودی منو ببخش. واقعا یک لحظه با خودمون خلوت کنیم و بشینیم به این مطلب فکر کنیم . خدایی که خالق کل جهان است خدایی که قادر مطلق و یگانه بی همتا در این دنیاست همیشه به یاد من و شما ست و همیشه منتظر من و شماست .براستی با این خدای مهربان چه کارها که نمیشود کرد اصلا بنظر من حقیر انسان هروقت از خدا دور شود شکست را تجربه میکند و هر وقت با خدا باشد سعادت و موفقیت ابدی نصیبش میگردد.انسانهایی که به ظاهر موفقیت و موقعیت اجتماعی برتر دارند ولی از خدا دور افتاده اند را کمی بررسی کنید مطمئن باشید در زندگیشان حتما دلیلی برای لذت نبردن کاملشان از زندگی را میتوان پیدا کرد. دوستان عزیزم بیاییم یاد خدا را همواره در خاطرمان زنده نگاه داریم از گناهانمان توبه کنیم و رو به سوی درگاه الهی بیاوریم تا از این سرگشتگی روزمرگی افسردگی و دلتنگی هایمان نجات پیدا کنیم باور کنیم پاسخ تمامی سوالاتمان فقط و فقط خداست باور کنیم کلید سعادت و خوشبختی انسانها فقط و فقط خداست هزاران گناه می کنیم و هرروزه از این شکوه می کنیم که چرا روزگار علیرغم داشتن تمامی امکانات مالی و رفاهی وفق مراد ما نیست غافل از اینکه ما اصل سعادت و خوشبختی را فراموش کرده ایم. ما خدا را فراموش کرده ایم.
خدا در قران کریم میفرمایند: توبه کننده (واقعی)از گناه مانند کسی است که اصلا گناهی ندارد .طوری گناهش را پاک میکنه که فرشته ها و آسمونها هم یادشون بره و بین خودش و بنده اشه یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:ریاضیات در قرآن, :: 20:45 :: نويسنده : رهرو
در اینجا مقاله در مورد ویژگی های قرآن از نظر ریاضی قرار داده ام ،حتما بخوانید. ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 صفحه بعد
پيوندها
|
|||
![]() |